زهراسادات مهدویزهراسادات مهدوی، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

خاطرات من و زهرا

رفتن مامانی و بابایی به کربلا

از چند ماه قبل که بابایی برای کربلا ثبت نام کرده بود امروز که 6خرداد بود نوبتشون شده بود که برن کربال البته مامانی و بابایی تنها نبوده و دایی مصطفی و ننه جان زن دایی محمد علی و خاله بتول و شوهرشون که مدیر کاروان هستن با اونها بودن ساعت سه به فرودگاه رفتیم و اونا رو به مقصد بغداد بدرقه کردیم از اونجا با زن دایی به خونه اومدیم و روز بعد با زن دایی و حامد و حسام به پارک نشاط رفتیم و بچه ها کلی بازی کردن توی این چند روز که دایی مصطفی نبود یا ما خونه اونا بودیم یا اونا خونه ما بودن و حسابی زهرا سادات با حامد و حسام اخت شده بود ولی با این حال چون زهرا سادات به مامانی خیلی وابسته است تم این جند روز که خونه مامانی نرفته بودیم زهرا سادات از غذا...
28 خرداد 1391

روز مادر

امروز صبح بابا برای امتحان کارشناسی ارشد رفته بود بم و ما هم خونه مامانی بودیم اتفاقا مامانی هم خونه ننه جان شیفت بود و با مامان رفتبم بیرون و براب مامانی یه کیف پول خیلی خوشگل خریدیم بعد از ظهر مامان که نزیدیک عروسی دایی علی شده بود رفته بود آرایشگاه بابا هم که از بم آمده بود به ما گفت که میخواهیم بریم بیرون خیلی کار داریم با مامان لباس پوشیدیم و رفتیم همراه بابا که بابا یک راست رفت بازار طلا فروشان و مامان رو کلی سورپرایز کرد و به انتخاب مامان یه جفت گوشواره خیلی زیبا از طرف من و خودش برای مامان خرید بعد از اون هم به خونه اومدیم و یه جشن سه نفره کوچولو برای خودمون گرفتیم ...
28 خرداد 1391

عروسی دایی علی 27/2/91

روز های خوبی بود همه خوشحال بودیم که عروسی داریم من هم زهرا سادات رو حسابی آماده کرده بودم برای عروسی خرید لباس کفش و خیلی چیزهای دیگه هر روز براش شعر عروسی رو بوسی عروسی دایی علیه رو میخوندم و حسابی زهرا سادات لحظه شماری میکرد برا عروسی همش میگفت دال علی میخواد دوماد بشه خلاصه شب عروسی ما که زهرا سادات رو زیاد تو قسمت زنونه ندیدیم همش بیرون بود و بازی میکرد و حسابی برا خودش خوش میگذروند و هر وقت که به قسمت زنونه میامد دوست داشت بره کنار عروس و کنار سفره عقد و حسابی توی جو عروسی قرار گرفته بود ولی بچم بنا به دلایلی که اتفاق افتاد حتی یه دونه عکس هم کنار دال علی و عروس خانوم نتونست بگیره برای اینکه دایی علی اینقد در گیر جو عروسی شده بود که حت...
20 خرداد 1391
1